menusearch
dotcomnews.ir

کارنامۀ تاریخ‌نگاری دکتر غلامحسین زرگری‌نژاد بررسی شد؛ مورخی که یکی از قله‌های تاریخ‌نگاری امروز است؛ ترکیب نگرش مورخانه و فیلسوفانه

تقویم
جمعه ۱۵ تیر ۱۴۰۳
جستجو
هدر سایت

کارنامۀ تاریخ‌نگاری دکتر غلامحسین زرگری‌نژاد بررسی شد؛ مورخی که یکی از قله‌های تاریخ‌نگاری امروز است؛ ترکیب نگرش مورخانه و فیلسوفانه

(0)
(0)
اشتراک خبر در شبکه های اجتماعی اشتراک
تاریخ درج خبر سه شنبه ۲۲ خرداد ۱۴۰۳
تعداد بازدید خبر 7
کارنامۀ تاریخ‌نگاری دکتر غلامحسین زرگری‌نژاد بررسی شد؛ مورخی که یکی از قله‌های تاریخ‌نگاری امروز است؛ ترکیب نگرش مورخانه و فیلسوفانه

به گزارش خبرنگار ایبنا، علیرضا ملائی‌توانی، استاد پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی در نشست «بررسی کارنامۀ تاریخ‌نگاری دکتر غلامحسین زرگری‌نژاد» که به همت گروه تاریخ و باستان‌شناسی خانۀ اندیشمندان علوم انسانی دوشنبه ۲۱ خرداد ماه ۱۴۰۳ برگزار شد، گفت: «یکی از افتخارات بزرگ زندگی من این است که در سال ۱۳۷۰ دانشجوی غلامحسین زرگری‌نژاد در دانشگاه تهران بودم. تا امروز آثار این شاگردی را در نوشتار، اندیشه و تدریس حس می‌کنم. باور من این است که غلامحسین زرگری‌نژاد یکی از قله‌های تاریخ‌نگاری امروز است. او چند ویژگی دارد که عمومی‌تر است. نسل دانشگاهی امروز ذهن دغدغه‌مند ندارد، نه قادر است دانشجو را هدایت کند و نه مسئله‌ای طرح کند. در ذهن یک استاد دغدغه‌مند مسئله شکل می‌گیرد که می‌تواند دانشجو را هدایت کند. تکرار و رونویسی در فضای آکادمی ما نتیجۀ همین موضوع است.»

وی افزود: «ویژگی دیگر غلامحسین زرگری‌نژاد خلق آثار ماندگار، بزرگ و مرجع است. او وارد قلمروهایی شده است و کارهایی را به انجام رسانیده که از عهدۀ یک نفر خارج است و می‌طلبد گروهی بنشینند و این پروژه‌ها را به پیش ببرند. روزشمار قاجار یکی از پیچیده‌ترین کارهاست. او در روزشمار برای نخستین بار مرجع و منبع را نشان می‌دهد. نشان می‌دهد که چقدر درگیر اختلاف نظرها بوده است.»

ملائی توانی بیان کرد: «او در حوزۀ تاریخ اسلام نیز چنین کاری را انجام داده است. یا کارهای دیگر ایشان هم درخشان و بزرگ است. تلاش برای تأسیس دانشکدۀ تاریخ و طرح اولیۀ آن را او و دوستانش نوشتند. در چهار گرایش طراحی شده بود که از آن کارهای ماندگار و بزرگ است. کاری که در مورد قاجار شروع شد نیز درخشان است.»

وی گفت: «از دیگر ویژگی‌های غلامحسین زرگری‌نژاد ترکیب نگرش مورخانه و نگرش فیلسوفانه است. نگرش مورخانه را تاریخ‌نگاران پیشین انجام می‌دادند اما برای اینکه تاریخ را بفهمیم نیاز است که کلی‌نگری داشته باشیم. آن نگاه کلان‌نگر، امروز از عرصه‌های تاریخی رخت بربسته است. زرگری‌نژاد این دو را به هم پیوند می‌دهد که کار سخت و بزرگی است. آنهایی که نگاه کلان‌نگر دارند، معمولاً حوصلۀ جست‌وجو در اسناد را ندارند. کسانی که غور می‌کنند، معمولاً از یکی بازمی‌مانند، اما ترکیب این دو نتایج درخشانی به بار می‌آورد.»

ملائی توانی افزود: «نکتۀ دیگر اینکه او از موضوعات مناقشه‌آمیز بحث می‌کند اما زبان علمی و دانشگاهی دارد و دچار هیجان نمی‌شود. عامل بزرگی است که چگونه بحث‌های جاری را به زبانی فارغ از ارزش‌ها بیان کنیم. ویژگی دیگر، کنش‌گفتارهای اوست. امیدوارم به دورۀ مشروطه برسد و شاهکار خود را خلق کند. ریشه‌یابی انقلاب مشروطه و… نیازمند مجهز بودن به مفاهیم و تئوری جدید است و اینکه این را چگونه بیاموزیم و تحلیلی ارائه کنیم که موضوع را بیان کند.»

وی بیان کرد: «زمانی که تاریخ مشروطه را شروع کرد، این جمله را آورد: «استبداد شکننده است و محکوم به نابودی است» این جمله یک کنش‌گفتار تاریخی است که به صورت یک فرآیند است. انقلاب یک فرآیند است که در یک بستر زمانی رخ می‌دهد. انقلاب مجموعه‌ای از مهم‌ترین رخدادهای بشری است. غلامحسین زرگری‌نژاد این پیچیدگی انقلاب را به ساده‌ترین زبان بیان کرد. هنر معلم این است که بی‌سواد مسلح نباشد. او ایده‌ها و نظریه‌های انقلاب را می‌شناخت. رخدادهای تاریخی را به هم می‌آمیخت و ترکیبی ارائه می‌کرد. من از آثار او متأثر بوده و هستم و آثار او بسیار برای من روشنگر بوده است.

محمد علی اکبری، استاد تاریخ ایران اسلامی در ادامۀ این نشست گفت: «همان‌گونه که از نمایش کتاب‌ها در این مراسم برمی‌آید، درمی‌یابیم که غلامحسین زرگری‌نژاد در حوزۀ تاریخ معاصر، قاجاریه و اندیشۀ سیاسی دورۀ قاجار و مشروطیت کار کرده است.»

وی افزود: «آثار او در دو بخش منتشر شده است. بخشی رسایلی است که در این دوره‌های تاریخی وجود داشته است که برخی از اینها به‌عنوان سند به چاپ رسیده و بخشی مورد تحلیل قرار گرفته است. وی دو مقدمه بر رسایل سیاسی دورۀ قاجار نوشته است که پیش از اینکه وارد بحث شوم، مقدمه‌ای را تمهید می‌کنم که برای فهم بحث لازم است.»

اکبری بیان کرد: «زمانی که جوان‌تر بودیم، گاهی همراه غلامحسین زرگری‌نژاد به پیاده‌روی می‌رفتیم، پرسشی در آن زمان مطرح شد که وظیفۀ مورخ یا دانشجوی تاریخ چیست؟ پاسخ وی مناقشه‌ای را آغاز کرد که هنوز ادامه دارد. وظیفۀ مورخان و وظیفۀ دانش تاریخی عبارت از شالوده‌شناسی اکید است. اگر بخواهیم سخن او را فهم کنیم، باید این دریچه‌ای را که گشوده است، در پیشانی بحث قرار بدهیم.»

وی در ادامه گفت: «منظور از شالوده‌شناسی اکنون چیست؟ این از آن ایجازهای مخل است که اگر به اندازۀ کافی دربارۀ آن توضیح داده نشود، می‌تواند بد فهمیده شود. یعنی آن روایتی که گفته می‌شود، همۀ تاریخ، تاریخ اکنون است. تأویل امر تاریخی به امر اکنون تبدیل شود. غلامحسین زرگری‌نژاد اکنون را تاریخمند می‌بیند. شالوده‌شناسی حیات اجتماعی اکنون به معنای اصلاح شخصی و فردی است.»

اکبری افزود: «زرگری‌نژاد اکنون را تاریخمند می‌بیند، به گونه‌ای که کرانۀ اکنون با امر تاریخی پیوستگی وجودشناسانه پیدا می‌کند که اکنون را بدون استمرار تاریخی نمی‌شود فهم کرد. سویۀ دیگر این است که مطالعۀ تاریخی به هر ترتیبی باید به مدد فهم امروز یاری برساند و اگر به ما در فهم امروز یاری نرساند از مقصود اصلی خویش خارج شده است. دانش تاریخی باید به فهم وضعیت موجود بیاید.»

وی بیان کرد: «پرسش من این است، چرا اندیشۀ سیاسی؟ آیا دغدغۀ غلامحسین زرگری‌نژاد یک گمشده‌ای در یک گذشته است که می‌خواهد برای جامعۀ اهل تاریخ آشکار کند، یا فراتر و بالاتر از این سطح است؟ فهم من این است که مواجهۀ زرگری‌نژاد با اندیشۀ سیاسی این است که یکی از اصلی‌ترین گره‌های وضع موجود را باید در اندیشۀ سیاسی پیدا کرد. یعنی اندیشۀ سیاسی او را مسئله‌مند کرده است. او با اکنون پر از مسئله و چالش است. مسئلۀ دیگر این است که ما در اکنونی قرار گرفته‌ایم که لزوم تأسیس وضع سیاسی جدید امری اجتناب‌ناپذیر است که ما را به سمت اندیشه‌ورزی در حوزۀ سیاست می‌برد.»

اکبری در ادامه گفت: «تاریخ یکصد سال اخیر به ما می‌گوید میراث قدمایی اندیشۀ سیاسی در ایران به دلایلی که توضیح می‌دهند دچار سترونی است. ناتوان از زایش جدید است. نکتۀ باریک و مهم این است که غلامحسین زرگری نژاد معتقد است آنچه در یک زمان تاریخی ما را به راه می‌برد، سنت اندرزنامه‌ای است. فلسفی و کلامی چون ارتباطی به وضع تاریخی ایران ندارد، تأثیری نخواهد داشت.»

وی افزود: «اما اندرزنامه‌ای ظرفیت را درون خود داشت. از قرن پنجم زمانی که می‌توانستیم اندیشه در سنت خود داشته باشیم، آن سنت را از دست دادیم. سویۀ دیگر داستان، باز امکان یک تأسیس جدید را می‌توانست برای ما فراهم کند. تأسیس به صورت قلم‌زنی بود. قلمه‌زده شدن فاقد تناسب‌ها بود و با نخستین بادهای تند توان ایستایی خود را از دست داد. این وضعیت اکنون ماست. یک سترونی در سنت تاریخی و یک قلمه‌زنی ناموفق در گفت‌وگو با اندیشۀ سیاسی. تا وقتی نتوانیم رویۀ درست را در دستور کار بگذاریم، تا ثریا می‌رود دیوار کج.»

در ادامۀ این مراسم، قباد منصوربخت، مدرس تاریخ گفت: «برای اینکه به لحاظ فرهنگی جامعه‌ای داشته باشیم که شالودۀ فرهنگی داشته باشد، به تعداد انگشتان دو دست به متفکر نیاز داریم. چون متفکران همیشه در رنج بودند، به‌خصوص کسانی که در تاریخ غور می‌کنند، در فرهنگ و تحولات تاریخی این کثرت افراد نیست که جریان به وجود می‌آورد. حضور دوستان را در این مراسم ارج می‌نهم.»

وی افزود: «تاریخ‌نگاری غلامحسین زرگری‌نژاد دو رویکرد دارد. اول اینکه وارد آثار او می‌شویم و در متن و آثار او جست‌وجو می‌کنیم تا ببینیم که چه ویژگی‌هایی دارد. نقاط قوت و ضعف کجاست؟ نکتۀ دیگر اینکه نسبت مسئلۀ بنده با آنچه که در آثار او آمده، چیست؟ کسانی که با آرا و دیدگاه‌های من آشنایی دارند، می‌دانند که من مسئله‌محور هستم. مسئلۀ من یک مسئلۀ بنیادی است. عبارت از اینکه چندین بار تکرار کردم، ولی متأسفانه مورد امعان‌نظر قرار نگرفته است.»

منصوربخت بیان کرد: «عبارت از مسئله‌ای که ترجیع‌بند من شده است، که این ترجیع‌بند «بحران» است. ما دچار بحران تاریخ‌نگاری هستیم. بحران تاریخ‌نگاری یک امر انتزاعی و مجرد نیست. ما به‌طور کلی در همۀ حوزه‌ها دچار بحران هستیم. یکی از نمودها تاریخ‌نگاری است که از دو منظر می‌توان نگاه کرد. در سنت و تاریخ قدیم مسئله‌ای داشتیم که درست حل نمی‌شد و دوم مسائلی که برای ما به وجود آمده و ریشه در جامعۀ ما ندارد. در همۀ جوامع بشری در برخورد با این مسئله دچار مشکلاتی شدند که از نظر من بحران‌زا بوده است و تقریباً سراسر جهان شرق با این بحران روبه‌رو هستند.»

وی در ادامه گفت: «ظهور تمدن جدید غرب آن اتفاق است و در پژوهش تاریخی هر چه می‌گویم، پاسخ به این پرسش است که با ظهور تمدن جدید غرب برای ایران چه اتفاقی افتاد؟ در ایران شکست‌خوردگی تمدنی رخ داد. همۀ جوامع بشری شکست خوردند و به دنبال آن ازجاکندگی تمدنی به وجود آمد. ما از جایگاه تاریخی و از جایگاه تمدنی خودمان کنده شدیم که ما را با مسائل جدیدی روبه‌رو کرده است. ناگهان با این تغییر مواجه شدیم که این مواجهه ارکان جامعه را به هم ریخته است. تصور می‌کنیم که اینها از جنس روزمره است. تاریخ ما را به‌عنوان موجودیت تاریخی دچار بحران کرده است.»

منصوربخت افزود: «از اواخر دورۀ مغول و از دورۀ صفوی که با دول استعمارگر غربی روبه‌رو شدیم. از اولین درگیری‌ها و... ظاهراً از اینها به‌عنوان حوادث روزمره درک و فهم شده است. مجموعه حوادثی رخ داد که از جنس حوادث روزمره هستند. همین امر باعث شد که در فهم حوادث دچار مشکل شویم. کارکرد تاریخ چیست؟ آیا تاریخ به قول بعضی از دانشجویان علم مرده‌شناسی است. آیا آنچه تاریخ گفته می‌شود، تاریخ است یا اخباری هستند از آنچه رخ داده است. آنچه که در قدیم اتفاق می‌افتاد، به‌طور عام وقایع‌نگاری بود.»

وی بیان کرد: «از یک دوره شروع می‌شد و حوادث زنجیره‌وار بیان می‌شد یا می‌رسیدیم به کسانی که تحلیل ارائه می‌دادند اما علی‌العموم آنچه اتفاق می‌افتاد، حوادث دورۀ تاریخی بود. در دورۀ جدید همچنان عده‌ای فکر می‌کنند که چون به حوادث تاریخی دسترسی دارند، تاریخ می‌دانند.»

منصوربخت در ادامه گفت: «آثار غلامحسین زرگری‌نژاد در کجای این تعریف قرار دارد؟ زرگری‌نژاد مسئلۀ افتادن ما در دام شرایط را توضیح می‌دهد. یک دسته آثار و منابع او کتاب هستند و دسته‌ای دیگر رسائل و آثاری است که در حیطۀ اندیشۀ سیاسی و مشروطیت نوشته شده است. دستۀ دیگر روزشمار حوادث تاریخی است. او به ما نشان می‌دهد که چگونه در دامگه حادثه می‌افتیم؟ او تصویری متفاوت از قاجار ارائه می‌دهد. تصویری که از قاجاریه داریم، ساختۀ دورۀ پهلوی است. اما مسئله این است که چرا دورۀ قاجاریه از سوی او بررسی می‌شود و چرا دورۀ صفوی و مغول بررسی نمی‌شود؟ پاسخ این است که در دوره‌های دیگر در معرض تغییرات ساختاری قرار نداریم. وارونه‌نگاری از دوره پهلوی صورت گرفت.»

وی افزود: «بحرانی از فهم این قضیه به وجود آمد و اساساً بنیادهای اندیشه را نشناختند. غلامحسین زرگری‌نژاد سهم بسیاری در زدودن فهم این زنگارها ارائه کرده است. همین مقدار از ایران هم که زنده شد، توسط آغا محمدخان بوده است. او از تاریخ‌نگاری قدیم فاصله می‌گیرد و وارد تاریخ‌نگاری جدید می‌شود. بسیاری تاریخ می‌نویسند اما درکی از تاریخ جدید ندارند.»

همچنین غلامحسین زرگری‌نژاد در این نشست گفت: «با نظریه‌ای که تاریخ را شالوده‌شناسی می‌داند، مخالف هستم. من کسروی، ابن خلدون، مسعودی و برخی دیگر را مورخ می‌دانم. تاریخ‌پژوه کسی است که در نوشته‌ها و آثار تاریخی غور می‌کند، مانند دکتر باستانی پاریزی که تاریخ نمی‌نویسد، بلکه تاریخ را پژوهش می‌کند.»

وی افزود: «من تاریخ را شالوده‌شناسی حیات اجتماعی می‌دانم و معتقدم تاریخ گذشته نیست، بلکه به قول ابن‌خلدون، تاریخ نقل و عقل است، نه ذهن و حافظه. من با این اندیشه به سراغ تاریخ رفتم.»